مدیریت

ارایه مطالب مدیریت

مدیریت

ارایه مطالب مدیریت

انگیزش

انگیزش چیست؟
به طور کلی می توان انگیزش را به عنوان نیروی محرک فعالیتهای انسان و عامل جهت دهنده آن تعریف کرد. بنابراین انگیزش عامل فعال ساز رفتار انسان است.
انگیزه چیست؟
انگیزه اصطلاحی است که غالبا با انگیزش مترادف به کار می رود. با این حال می توان انگیزه را دقیق تر از انگیزش، به عنوان حالت مشخصی که سبب ایجاد رفتاری معین می شود، تعریف کرد.
به سخن دیگر انگیزش عامل کلی مولد رفتار به حساب می آید و از لحاظ پرورشی، انگیزش هم هدف است و هم وسیله، در حالیکه انگیزه را علت اختصاصی یک رفتار مشخص می دانند.

تعریف انگیزش و انگیزه

انگیزش(provacation)

 به نیروی ایجاد کننده ، نگهدارنده ، و هدایت کننده رفتار گفته می شود

. انگیزه(motive)

به صورت نیاز یا خواست ویژه ای که انگیزش را موجب می شود تعریف شده است

می توان انگیزه را دقیق تر از انگیزش دانست ، انگیزش عامل کلی مولد رفتار اما انگیزه علت اختصاصی یک رفتار خاص به حساب آورد . مثلاً وقتی می پرسیم چرا فلان شخص رفتار خاص را انجام می دهد به دنبال انگیزه او هستیم . اصطلاح انگیزه بیشتر در اشاره به رفتار انسان به کار می رود .

رفتار(behavior)

رفتار پاسخی است که ارگانیسم به محرک بیرونی می‌دهد.به بیان دیگر رفتار واکنشی ا ست که در برابر یک عمل یا کنش بیرونی از موجود زنده سر می‌زند.این رفتار در انسان پیچیده‌تر از سایر موجودات است.دلیل این پیچیدگی فرایندهای ذهنی گسترده و تو درتوی انسان است که روی هم رفته موضوع دانش روانشناسی را تشکیل می‌دهد.

-رفتاراساساً هدف مداراست .به عبارتی رفتارماعموماًبامیل رسیدن به هدفی خاص برانگیخته می شود.شخص همیشه به این هدف خاص بصورت آگاهانه واقف نیست..

زیگموندفروید یکی از اولین کسانی بودکه اهمیت انگیزش نیمه آگاه راتشخیص داد.واومعتقدبودکه مردم همیشه ازچیزهایی که می خواهندآگاه نیستند.

واحداصلی رفتارفعالیت است.درواقع هررفتاری سلسله ای ازفعالیت هاست.

تعریف رفتار سازمانی:

فتار سازمانی[1] مطالعه رفتار انسان در عرصه سازمان ، رویارویی فرد و سازمان و بالاخره مطالعه سازمان می باشد .

 

انگیزه ها   ( motives)

انگیزه ها((چراهای))رفتارهستند.آنها موجب آغاز وادامه فعالیت می شوندوجهت کلی رفتارفرد رامعین می کنند.انگیزه هایانیازها،ماهیتاًدلایل اصلی عمل به شمار می روند

مردم هم ازلحاظ توان انجام دادن کارها وهم از لحاظ ((میل یااراده انجام دادن کار))یا انگیزش باهم متفاوت هستند.انگیزش فرد به نیروی انگیزه های اوبستگی دارد..

هدف ها(goals)

هدفها بیرون فردقراردارند.وگاهی اوقات ازآنها به عنوان پاداشهای(( موردانتظار)) که انگیزه هارا به سوی خود معطوف می کندیادمی کنند.روانشناسان غالباًاین هدفهارامشوق یا محرک می نامند.

این پاداشها ومشوق ها میتوانند معادل پاداشهای مالی محسوس مثل افزایش دستمزد باشدویاپاداش نامحسوس نظیراحترام وتمجید ویااحساس قدرت باشدکه هرد ومی توانندبه یک اندازه درتحریک رفتارافراد مؤثرباشند.

مدیرانی دربرانگیختن کارکنان موفق هستندکه محیطی بوجود می آورند که درآن هدفهای (پاداشهای)مناسب  برای ارضای نیازهای آنان مهیا می شود.

قدرت انگیزه

انگیزه ها یانیازها،دلایل اساسی رفتار به شمار می روند.هرفردی صدها نیاز دارد.همه این نیازها درشکل دادن به رفتار اورقابت می کنند.نیازی که بیشترین قدرت را دارد درلحظه خاصی اززمان موجب فعالیت می گردد.

تغییرات درنیروی انگیزه

یک انگیزه اگرارضاء شودیا درراه ارضاء بامانعی روبرو گردد ،نیرویش کاهش می یابد

ارضای نیاز

به گفته ابراهام مزلو،وقتی نیازی ارضاء میشود دیگرانگیزنده رفتار به حساب نمی آید.ارضای یک نیازبدان معنی است که درحدی ارضاءشده که نیاز رقابت کننده دیگری که اینک قوی تراست جانشین آن خواهدشد.

ممانعت ازارضای نیاز

ارضای یک نیازممکن است بامانع روبرو شود.گاهی براثرآن نیروی نیازتخفیف می یابدولی این تخفیف همیشه ابتدابه ساکن پیش نمی آیدبلکه شخصی که بامانع روبروست ممکن است ضمن درافتادن با آن به رفتارسازشی دست زند.

 ناهماهنگی شناختی(cognitive dissonance)

درصورتی که انگیزه ها بامانع مواجه شوند ورفتارشازشی عقلانی پیوسته ناموفق شوداین وضع ممکن است به بروز اشکال مختلف رفتارسازشی غیرعقلانی منجرشود.فستینگر می گوید:هنگامی که ادراکات فردبایکدیگرهیچ رابطه ای ندارندآنهانسبت به هم نامربوط تلقی می شوندواگریکی دیگری را تأییدکندگفته می شودکه آنهارابطه هماهنگ دارند.ناهماهنگی هنگامی رخ می دهد که ادراکات مرتبط باهم درستیزوتعارض باشند.

ناکامی(frustration)

بی نتیجه شدن تلاش درراه حصول هدف یامواجه شدن آن بامانع ،ناکامی خوانده می شود.این پدیده  نه برحسب شرایط محیط خارجی بلکه به موجب وضعیت فردتعریف می شود.ناکامی ممکن است به حدی افزایش یابدکه فردبه رفتار پرخاشگرانه دست بزند.پرخاشگری می تواندبه رفتارویرانگرنظیرخشونت وخصومت منجرشود.

فرویداز اولین کسانی بودکه نشان داد فرد پرخاشگرمی تواندخصومت یاخشم وغضب خودرابه انحای مختلف بروزدهد.

نورمان مایرمی گوید درصورت افزایش فشارهاممکن است اشکال دیگررفتارناکام مثل دلیل تراشی،بازگشت،تثبیت وتسلیم به وجود آیند.

دلیل تراشی(rationalization)

به زبان ساده یعنی بهانه سازی

برگشت یاواپس روی(regression)

اصولاً متناسب باسن خودعمل نکردن است.افرادناکام تمایل دارندکه درحل مشکلات خودازتلاش سازنده سرباززنندوبه رفتارکودکانه وخیلی ابتدایی برگشت کنند.

تثبیت(fixation)

هنگامی به وجودمی آیدکه شخص الگوی رفتار خاصی رابه کرات ازخودظاهرمی سازدبااینکه به تجربه دریافته است که این رفتارنمی تواندمشکلی راحل کند.

تسلیم(resignation)

یا بی اعتنایی هنگامی به وجود می آیدکه شخص پس  ازناکامی طولانی ،امیدبه تحقق هدف یاهدفهای خوددریک وضعیت بخصوص راازدست می دهدومی خواهدکه ازواقعیت ومنشأ ناکامی خودکناره بگیرد.

یک مدیربایدبه خاطرداشته باشدکه پرخاشگری،دلیل تراشی،واپس روی،تثبیت وبی اعتنایی،همه نشانه های درماندگی وناکامی هستندوشایدشاخص هایی باشندکه به وجودمشکلات دلالت می کنند.

افزایش نیروی انگیزه

اگرنیروی یک نیازموجودبه حدی افزایش یابدکه به صورت انگیزه ای پرتوان درآیدمی تواندرفتارراتغییردهدنیروی برخی نیازهامعمولاً به پیروی ازیک الگوی چرخشی بروز می کند.مثلاً نیازبه غذاصرف نظرازاینکه درلحظه معینی چقدرارضاء شده است گرایش به برگشت دارد.سرعت این الگوراباتغییرمحیط می توان افزایش یاکاهش داد.

طبقه بندی فعالیتها

نیازهای پرتوان،فعالیتهایی به وجود می آورندکه آنهارا می توان به طور کلی به دودسته طبقه بندی کرد.

فعالیتهای معطوف به هدف وفعالیتهای هدف

فعالیتهای معطوف به هدف(goal-directed-activity)

ماهیتاً رفتاری است که برای دستیابی به هدفی برانگیخته می شود.

فعالیت هدف(goal-activity)

:درگیری ومشغولیت باخودهدف

وجه تمایزمهم میان این دونوع فعالیت،نحوه تأثیرآنها برنیروی نیازاست.نیروی نیازشخص بادرگیری اودرفعالیت معطوف به هدف روبه افزایش می گذاردولی هنگامی که فعالیت هدف آغاز می شودنیروی نیازبادرگیری شخص دراین فعالیت روبه کاهش می گذارد.

موقعیت انگیزشگر(motivating situation)

قوی ترین انگیزه،رفتاری ایجادمی کندکه هم فعالیت معطوف به هدف است هم فعالیت هدف.چون همه هدفهاقابل وصول نیستندلذاافراد،علی رغم انگیزه نیرومندی که دارند،همیشه به فعالیت هدف نمی رسند.

نمودار

انتظارودسترسی

دوعامل مهمی که نیروی نیازراتحت تأثیرقرارمیدهند،انتظارودسترسی هستند

انتظار(prospect)

درک ودریافت فردازاحتمال ارضای یک نیازخاص خودبراساس تجارب گذشته است.انتظاراصطلاحی فنی است که به وسیله روان شناسان به کاربرده می شودومستقیماًبه مجموع تجارب گذشته اشاره می کندتجربه میتواندهم واقعی وهم مأ خوذباشد.تجربه مأخوذازمنابعی ناشی می شودکه فردآنهارامشروع وموجه می داندنظیروالدین،گروه همسالان،معلمان وکتب یانشریات دوره ای.

 

دسترسی(availabity)

محدودیتهای درک شده محیط رامنعکس می کند.ادراک فردازمیزان قابل وصول بودن هدفهایی که نیاز معینی راارضاء می کنند،قابلیت استفاده ودسترسی آن هدفهارامعین می کند.دسترسی یک متغیر (عامل)محیطی است.درعین حال،مهم نیست که هدفهای ارضاء کننده یک نیازواقعاًدردسترس یاقابل حصول باشند.

رشدشخصیت(growth personality)

هرفردی درجریان رشدوبلوغ نسبت به محرکات گوناگون،پاسخهای شرطی یاالگوهای عادت پدیدمی آورد.مجموعه این الگوهایاانگاره های عادت به گونه ای که ازطرف دیگران درک می شود،شخصیت اورامشخص می سازد.

شخصیت=عادت الف،عادت ب،عادت ج و...........

وقتی که فردتحت شرایط مشابه به طرق یکسانی رفتارمی کند،این رفتارچیزی است که به موجب آن دیگران  یادمی گیرندکه اورا،یاشخصیت اوراتشخیص دهند.

تغییرپذیری شخصیت

اغلب روانشناسان معتقدندکه ساختارهای شخصیتی اولیه،خیلی زود،دراوایل زندگی پدیدمی آیند.درواقع برخی ازآنهامدعی اندکه پس ازهفت یا هشت سالگی،تغییرات شخصیتی کمتری می تواندصورت پذیرد.بااینکه تغییردادن رفتارافرادمسن امکان پذیراست ولی انجام دادن آن جزدرمدت زمان طولانی وتحت شرایط مساعددشواراست.

سلسله مراتب نیازها(hierarchy of needs)

گفتیم که رفتارفرددرهرلحظه خاص معمولاً به وسیله قوی ترین نیازاومعین می شودلذا بایستی مدیران آگاهی لازم درباره نیازهایی که بیشترین اهمیت رابرای مردم دارند ،داشته باشد.

ابراهام مزلودرسلسله مراتب نیازهابه شرح ذیل به توضیح برخی نیازهای انسان پرداخته است

-نیازهای فیزیولوژیکی(physiological needs)

 دررأس سلسه مراتب نشان داده می شوندچون تاموقعی که قدری ارضاء نشده اند ازبیشترین نیرو برخوردارند.این هانیازهای اساسی انسان برای بقاوادامه زندگی هستند،نظیرخوراک،پوشاک ومسکن .تازمانی که این نیازها ی اساسی به اندازه نیازبدن ارضاء نشونداحتمالاً بیشترین فعالیت شخص دراین سطح متمرکزخواهدشد.

 نیازهای ایمنی یاتأمین(safety-security)

وقتی نیازهای فیزیولوژیکی ارضاء شدندنیازهای ایمنی یاتأمین مسلط می شوند.اهم این نیازها عبارت است ازنیازبه فارغ بودن ازترس ازخطرات جانی ومالی ومحرومیت های فیزیولوژیکی.این نیاز به عبارت دیگر،نیازبه حفظ جان یا صیانت نفس است.

نیازهای تعلق(اجتماعی)(social or affiliation needs)

هنگامی که نیازهای فیزیو لوژیکی وتأمین درحدمتناسبی ارضاء شدند،نیازاجتماعی یاتعلق ،باتسلط درساختارنیازهاظهورخواهدکرد.چون انسان موجودی اجتماعی است نیازبه تعلق وپذیرش به گروه های گوناگون دارد.به هنگام تسلط یافتن نیازهای اجتماعی ،شخص برای برقرارساختن آگاهانه ومعنی داربادیگران تلاش خواهدکرد.

نیاز به احترام(esteem need)

فردپس ازشروع به ارضای نیازتعلق اجتماعی،معمولاًخواهان آن است که بیش ازیک عضو ساده گروه باشد.لذا احساس نیازبه احترام می کند،هم احترام به نفس وهم احترام ازطرف دیگران.اغلب مردم به ارزیابی سطح بالایی ازخودنیازدارندومی خواهندکه این ارزیابی قویاًمبتنی برواقعیت باشد.

نیازهای خودیابی ( self-actualization)

وقتی که نیازهای منزلت واحترام به اندازه کافی ارضاء شدند،نیازهای خودیابی یاتحقق ذات،اهمیت وتسلط بیشتری پیدا می کنند.خودیابی یعنی نیازبه تحقق یافعلیت بخشیدن استعدادهای بالقوه شخصی صرف نظرازنوع آنها.پس خودیابی،میل رسیدن به حدکمالی است که فردقابلیت رسیدن به آن رادارد.

نظریات محققان درباره برخی از انگیزش ها و عوامل ارضاء کننده آنها:

نیازهای فیزیولوژیکی

ارضای نیازهای فیزیولوژیکی (مسکن،خوراک،پواشک) معمولأ با پول تداعی می شود.بدیهی است که اغلب مردم چندان شیفته خود پول نیستند بلکه فقط به عنوان وسیله ای که برای ارضای سایر نیازها به کار می رود به آن توجه دارند.پس آنچه پول می تواند بخرد ارضاء کننده ی نیازهای فیزیولوژیکی است نه خود پول.

ایمن(تأمین)

قبلأ متذکر شدیم که انگیزه ها همیشه برای خود فرد آشکار نیستند.هرچند برخی از انگیزه ها درسطح آگاهی قرار دارند،اما بسیاری از آنها عمدتأ نیمه آگاهانه اند و به سهولت و سادگی قابل تشخیص نیستند.به نظر سائول گلرمن،نیازهای تأمین به دوشکل دیده می شوندآگاهانه و نیمه آگاهانه. نیازهای آگاهانه تأمین اشکار و دربین مردم بسیار متداول اند.

پیتر دراکر توصیه می کند که نگرش شخص نسبت به تأمین مسئله مهمی است که درامر انتخاب شغل باید مورد ملاحظه قرار گیرد.

(تعلق) اجتماعی ،

چون انسان حیوانی است اجتماعی،اغلب مردم دوست دارند که بادیگران کنش متقابل داشته باشند و همراه آنان دروضعیت هایی قرارگیرند که گمان می کنند به آن ها علاقه دارند و در آن ها مورد پذیرش واقع می شوند.

مطالعات استانلی شاکتر براین فرض مبتنی است که میل به معاشرت اجتماعی برای مردم هدفی فی ذاته دارد،یعنی آنها به کنش و واکنش می پردازند صرفأ به این دلیل که از آن لذت می برند.

احترام

نیاز به احترام یاشناسایی دراشکال مختلف ظاهر می شود.دوانگیزه مربوط به احترام یعنی وجهه (اعتبار) و قدرت راموردبحث قرارمی دهیم.

وجهه (اعتبار): اهمیت انگیزه کسب اعتبار یا وجهه درجامعه روز به روز مشهود تر می گردد.

وجهه دقیقأ چیست؟ گلرمن آن را چنین تعریف می کند: ((وجهه، یک جور تعریف عرفی است از انواع سلوک و رفتاری که انتظار می رود درحضور شخص دیگران از خود نشان دهند.

وجهه چیزی ناملموس است که جامعه به فرد ارزانی می دارد.

قدرت(power)

قدرت-توانایی نفوذ کردن دررفتار و تأثیر برآن را قدرت می نامند.معمولأ دونوع قدرت یافت می شود.قدرت مقام و قدرت شخصی.

آلفرد ادلر: قدرت راتوانایی اعمال تسلط یاکنترل برفعالیتهای دیگران است به طوری که ازاین طریق مقاصد خود فرد حاصل می شود.به عقیده او توانایی اعمال قدرت ذاتاًمطبوع ومطلوب است.

ادلر دراین زمینه دومفهوم جالب و مشهور یعنی عقده حقارت وجبران را مطرح کرد.

شخصی که دارای عقده حقارت است ترس ضمنی و پنهان از نارسایی و کمبود دارد که ممکن است اساسی درواقعیت داشته یا نداشته باشد.دربعضی موارد،افراد برای جبران این عقده حقارت به تلاش های مفرط دست می زنند تا به هدف ها یا منظورهایی نائل گردند که (گمان می کنند) نارسایی را مرتفع می سازد.

خودیابی(تحقق ذات)

دوانگیزه شایستگی و موفقیت که به گمان ما به خودیابی مربوط می شوند،تحقیقات وسیعی به عمل آمده است.

شایستگی:(competence)

 به نظر رابرت وایت یکی از انگیزه های اصلی عمل درانسان،شوق به کاردانی و شایستگی است.شایستگی تلویحأ به معنی تسلط برعوامل طبیعی و اجتماعی است .افرادی که این انگیزه را دارند نمی خواهند به طور منفعل منتظر بمانند که چیزی اتفاق بیفتد بلکه می خواهند محیط خودرادستکاری کرده موجب اتفاق چیزی شوند.

موفقیت(پیشرفت)achienement)

صاحبنظران علوم رفتاری طی سالها مشاهده کردندکه برخی افرادنیازشدیدی به موفقیت دارند،ولی شایداکثریت مردم به نظرنمی رسدکه چندان دربندموفقیت باشند.

مک کللاندمعتقد است که نیازبه موفقیت انگیزه انسانی مشخصی است که می توان آن راازسایرنیازها متمایزساخت.

کسی که دارای انگیزه موفقیت است  حدوسط رابرمی گزیندبه این معنی که یک ریسک معتدل راترجیح می دهد.

ویژگی دیگرکسیکه انگیزه موفقیت دارداین است که به موفقیت شخصی بیشترازپاداش های ناشی ازموفقیت، توجه نشان می دهد.

انگیزه پول:

پول انگیزه بسیار پیچیده ای است .پول،علاوه بر نیازهای فیزیولوژیکی،چنان با همه انواع نیازها مرتبط است که اهمیت آن را غالبأ به دشواری می توان تحقیق و اثبات کرد.مثلأ پول در برخی از موارد می تواند برای فرد چیزهای مادی فراهم کند،نظیر اتومبیل شیک اسپرت،که بوسیله آن می تواند به احساس تعلق و وابستگی(پیوستن به کلوپ اتومبیل رانی)،احترام و شناسایی(نماد منزلت) و حتی خودیابی(راننده برجسته اتومبیل اسپرت شدن) دست یابد.

ویلیام اف .وایت پی پرده است که پول،این وسیله انگیزشی((معتبر قدیمی))،مخصوصأ برای کارگران تولید،تا آن حدی که گمان می رفت((قادر مطلق)) نیست.برای هریک از کارگران،عامل اصلی دیگر،چنان که میو کشف کرد،گروه کار است.

به عقیده گلرمن،دقیق ترین و مهم ترین ویژگی پول قدرت آن به عنوان یک نماد است.آشکار ترین قدرت نمادین آن،ارزش بازاری و دادوستدی آن است.آنچه به پول ارزش می بخشد نه خود پول است بلکه چیزی است که پول می تواند بخرد.

کارکنان از مشاغل خود چه می خواهند؟

دربحث از انگیزه ها،یادآوری این نکته مهم است که افراد،نیازهای بسیاری دارند که همه ی این نیازها پیوسته درتعیین رفتار آنان رقابت می کنند.ترکیب این نیازها یا نیروی آن ها درمورد همه کس دقیقأ یکسان نیست .کسانی وجود دارند که اساسأ به وسیله پول انگیزش پیدا می کنند و کسان دیگری که دردرجه اول به تأمین توجه دارند.بنابراین مدیران باید بدانندکه دربین کارکنان ،کدام انگیزه هابیشترازانگیزه های دیگربرجسته هستند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.