قرآن حکیم: ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت با دستورات الهی) پرهیز کنید و وسیله ای برای تقرب به او بجویید؛ و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید. (سوره مائده - آیه 35)اساسا دنیا مقدمه ای جهت رسیدن و تقرب به خداست و در آن وسایط و وسایلی قرار دارد که تحقق این هدف را تسریع میبخشد.
مفهوم قرب و تقرب به خدا
باید دانست که چون تقرّب بنده به خداوند عزّوجلّ حاصل گردد حجابهای نفسانی او از میان برداشته میشود. قرب به خدا یعنی بیپرده بودن. تقرّب به خدا یعنی انجام دادن فعلی که موجب رفع حجاب شود. تمام عباداتی را که انجام میدهیم باید به نیّت تقرّب به سوی او باشد، و گرنه آن عبادت باطل است و ارزشی ندارد، گرچه پیکره عمل درشت و چشمگیر باشد. قرب به خداوند، قرب مکانی یا زمانی یا سایر امور طبیعی نیست. چرا که خداوند محلّی ندارد تا انسان بدان محلّ نزدیک گردد. و در زمانی واقع نمیباشد تا انسان بدان زمان خود را نزدیک نماید. مکان و زمان و سایر عوارض و جواهر، مخلوق و آفریده خدا هستند و در مشت قدرت وی قرار دارند. امّا میان نفس انسان و خداوند حجابهاییست، بلکه هفتاد هزار حجاب است و هر عملی را که انسان انجام دهد، خواه فعل طاعت بوده باشد خواه ترک معصیت، اگر از روی قصد قربت و نیّت نزدیکی به وی باشد، یک عدد از حجابها را برمیدارد یعنی نفس انسان یک مرحله به خداوند نزدیکتر میشود و خود را روشنتر مینگرد و قساوت و ظلمات درونیاش را کمتر و سبکتر احساس مینماید؛ تا رفته رفته، بنده جمیع حجابهایش از بین میرود و میان وی و خدای وی هیچ فاصله و بعد نفسانی باقی و برقرار نمیماند. (کتاب اللهشناسی/ جلد اول)
وسایل تقرب به خدا
امیرالمومنین علی(علیه السلام) در خطبه 110 نهجالبلاغه وسایل تقرب به خداوند را این طور معرفی فرموده است: ایمان به خدا و پیامبر، جهاد، نماز، زکات، روزه، حج عمره، صله رحم، صدقه پنهانی و آشکار، نیکوکاری، یادخدا، پیروی از راه و رسم پیامبر(ص) و عمل به قرآن.«بهترین وسیلهاى که توسل کنندگان به خداوند سبحانه و تعالى انتخاب نمودهاند، ایمان به او و به فرستاده او، و جهاد در راه اوست، زیرا جهاد در راه خدا مقام اعلاى اسلام است، و کلمه اخلاص است که مبناى فطرت اصلى انسان بر آن است، و برپاداشتن نماز است که اصل دین است، و پرداخت زکات است که فریضه واجب است، و روزه ماه رمضان که سپرى از عذاب است، و حج بیت الله و عمره در آن که فقر را منتفى و گناه را میشوید، و صله رحم مال را مىافزاید، و اجل را به تاخیر مىاندازد، و صدقه پنهانى که کفاره گناهست، و صدقه آشکار که مرگ زشت و سخت را دفع مینماید، و انجام کارهاى نیکو که از سقوطهاى پست جلوگیرى مىکند، در ذکر خداوندى حرکت کنید که بهترین ذکر است و علاقه پیدا کنید به آنچه خداوند متقیان را وعده فرموده است، زیرا وعده خداوندى راستترین وعدههاست و اقتدا کنید به هدایت پیامبرتان، زیرا برترین هدایتهاست، و بپذیرید سنت پیامبرتان را زیرا هدایت کنندهترین سنتها است.»(نهج البلاغه/ ترجمه علامه محمد تقی جعفری) در ادامه چند مورد این وسایل تقرب به خدا را مورد توجه قرار میدهیم:
ایمان به خدا
باید دید مقصود از زندگى چیست؟ اگر مقصود از زندگى فقط حرکت و احساس طبیعى به وسیله اعضاى حاسه و خواستنهاى ناشىبراى اشباع غرایز طبیعى حیوانى است و بس، نه تنها ایمان براى چنین زندگى مورد نیاز نیست، بلکه مزاحم و مخل آن نیز محسوب میشود. از اینجاست که اشخاصى که میگویند: انسانها میتوانند بدون ایمان زندگى کنند! انسان و زندگى او را در مرتبهاى از حیوانیت پست در نظر میگیرند که شایستگى درک و پذیرش ایمان را ندارد. پیشنهاد ایمان به چنین اشخاص، مانند پیشنهاد اندیشه نیرومند براى یک بیمار روانىاست که اندیشه براى او سبب زحمت و رسیدن فورى به پوچى است. و اگر مقصود از زندگى، عبارتست از زندگى با همه ابعاد و استعدادهاى انسانى، محال است که بدون ایمان از چنین زندگى برخوردار شد. براى انسانى که ایمان به موضوعى ندارد، توقع اندیشه و عمل بر مبناى قانون درباره آن موضوع، همان مقدار منطقى است که توقع حرکات منظم و منطقى مبتنى بر وجدان آگاه براى یک حیوان بىاندیشه و بىذهن!! (شرح نهج البلاغه/ علامه محمد تقی جعفری)
جهاد در راه خدا
از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: بهشت، درى دارد که نام آن «بابالمجاهدین» مىباشد؛ به طرف در حرکت کرده، در حالى که در باز شود، مجاهدان شمشیر به خود آویخته، مردم در محشر، فرشتگان خدا درودگویان به استقبالشان مىشتابند؛ پس هر کس جهاد را ترک کند خداوند جامه خوارى و ذلّت را بر اندام او بپوشاند و او را در طول زندگى نیازمند و تهیدست مىگرداند، و دین او را از میان بردارد (بی دین از دنیا مىرود)، چرا که خداوند تبارک و تعالى امّت مرا (به خاطر) سم اسبان (مجاهدان) و جایگاه نیزههاى آنان، عزیز و سرافراز مىدارد. (پاداش نیکیها و کیفر گناهان/ ترجمه ثواب الأعمال/ 479) نماز: امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا میکند، نماز است. (تحت العقول، ص 455)زکات: امام صادق علیهالسلام فرمودند: سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى شود. (کافى، جلد2، ص 18)روزه: پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: روزه گرفتن، سپری است در برابر آفتهای دنیوی، حجابی است در برابر عذابهای اخروی.(مصباح الشریعت،ص133) ابو عبدا... صادق (علیه السلام) گفت: آیا از ریشه اسلام و شاخه اسلام و قلّه بلند اسلام با خبرت سازم؟ گفتم: آرى. ابو عبدا... گفت: ریشه اسلام نماز است. و شاخه اسلام زکات است و قلّه بلند اسلام جهاد در راه خداست. ابو عبدا... گفت: آیا از درهاى خیر، باخبرت سازم؟ بدان که روزه سپر آتش است. (گزیده کافى/ ج3 /125) حج: در دین مقدس اسلام هیچ عبادتى مانند حج، داراى آن همه ابعاد متنوعى که هر یک احساس نوعى از تکلیف را اشباع مینماید، نمیباشد. از آن جمله: تکلیف مالى است که مسلما براى عمل حج وجود دارد. انسان با اداى این تکلیف است که به مرحله آزادى ارتباط با مال و منال دنیا میرسد و در راه انجام تکلیف دست از آن برمیدارد. لبیک یعنى اجابت میکنم دعوت تو را اى خداى من، که اگر این کلمه واقعا از دل بر آید، قطعى است که دعوت از خدا هم واقعا متوجه آن بنده گشته است. آیا کسانى که مورد دعوت خداوندى قرار گرفتهاند، شرفى بالاتر از این سراغ دارند که خدا آنان را خواسته است که در پیشگاه او حاضر شوند و به شهود عظمت و فروغ او نائل آیند؟ مضامین دعاى عرفهاى که سرور شهیدان امام حسین (ع) در آن مکان مقدس الهى خوانده است، مىفهماند که بنده مشتاق انجذاب به بارگاه ربوبى، چگونه میتواند با پروردگارش ارتباط برقرار کرده و در جذبات آن فیاض مطلقفرو رود!
یکی از ارکان زندگی انسان دین و آیین است که در تمام جوامع، همه به نحوی با آن عجین شده اند. یکی در جهت رد آن برمیآید، یکی میخواهد اثباتش کند. بعضی هم حاضرند برای برداشتهای مختلفی که از دین داشته اند حتی آدم بکشند و زندگی دیگران را به نابودی بکشند. به نظر شما ریشه این نگاهها کجاست و اشتباهات از کجا سرچشمه میگیرد؟ در اینجا به بررسی این مهم بر اساس آیه تفکر میپردازیم.مزیت و برتری انسان نسبت به سایر موجودات به واسطه تفکر و تعقل است و همین، موجب شده که تمام موجودات را مسخّر خودش کند و با اختراع، ترکیب و نوسازیها اسباب آسایش خودش را هرچه بیشتر فراهم کرده و روز به روز پیشرفت کند. همین قدرت تفکر و تعقل موجب طمع به داشتههای دیگران شده و باعث ایجاد خیلی از خونریزیها میشود.کجا مشاهده شده که گله ای از حیوانات به محدوده حیوانات دیگر لشکر کشی کرده و با اسباب، وسایل و اسلحههای مختلف به جان هم بیفتند بعد هم به واسطه همان تفکر و تعقل، در جهت توجیه بر بیایند و بگویند: در صدد اجرای حقوق بشر هستیم!بنابراین باید گفت بزرگترین داشته انسان از بین نعمات گستردهای که در اختیار دارد، قدرت تفکر و تعقل اوست که اگر به راه درست هدایت شود، باعث عاقبت به خیری و سعادت دنیوی و اخروی او میگردد.یگانه مهربان هم همیشه نسبت به استفاده انسان از قوه تفکر و تعقل تأکید داشته و برای آن اهمیت ویژهای قائل است. خیلی از آیینهای پوشالی، پیروانشان را به طرفداری بی قید و شرط و عدم تحقیق و تحقق نسبت به آن آیین و گفتهها و خواستههایش تشویق میکنند و هرگونه تحقیق و تفحص را گناه و اشتباه میدانند؛ همین باعث افتادن در باتلاق خواستههای کسی میشود که با استفاده از سادگی مردم، مشغول پاسخ به امیال و آرزوهایش است، اما خداوند متعال همواره انسانها را به تفکر و تعقل تشویق کرده و اسلام عزیز نیز بر همین پایه استوار شده است. در دین مبین اسلام تقلید در اصول دین جایز نیست و هرکس موظف است خودش با جستجو، اصول دین را برای خود به اثبات برساند؛ بعد از پذیرش اصل دین، در فروع دین نیز فرد قدرت انتخاب دارد و میتواند خودش علم پایه و قدرت استنباط را به دست بیاورد یا راه احتیاط را پیش گرفته یا تقلید کند.از طرف دیگر از این قدرت تفکر و تعقل باید در راه صحیح استفاده شود. چه بسیار دانشمندانی بودند که دارای تواناییهای عمیق ذهنی بودهاند ولیکن از این استعداد الهی برای پیشبرد اهداف ضد بشری و گمراهی مردم استفاده کرده اند و عاقبت به خیر نشدند. باید از این لطف الهی در راستای شناخت معبود و بالا بردن معرفت استفاده کرد. در قرآن کریم خردمند به کسانی گفته میشود که علاوه بر اینکه اهل تفکر هستند در آیات و نشانههای الهی نیز تدبر کرده، راه را بیابند و برای دیگران چراغ راه شوند و کمک کنند چراغ روشنایی و نور هدایت، در زندگی ایشان نیز روشن شود. در سوره آل عمران آیه 191 میفرمایند:همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد میکنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و میگویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده ای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! این آیه یکی از آیات کلیدی قرآن کریم است که به آیه تفکر معروف شده است. در این آیه همانند دیگر آیات قرآن، حکمت و زیبایی موج میزند؛ همین یک آیه برای اهل بصیرت کافی است تا راه خودشان را پیدا کنند و به بیراهه نروند، به شرط اینکه با تمام وجود به دنبال کشف حقیقت باشند. خردمندان همیشه و در همه حال در حال تفکر، تدبر و تتبع در اسرار بی منتهای الهی میباشند، به هر طرف که مینگرند از آسمان گرفته تا به زمین به جستوجوی بت عیار خویشتن هستند و در چینش بی بدیل حضرت دوست، نوای بی وجودی سر میدهند.با توجه به اینکه یگانه مهربان ضمانت کرده است که خواهان واقعی هدایت را دست خالی نگذارد، کسی که اهل تفکر و تدبر باشد حیات دوباره ای پیدا میکند و همین یادآوری همیشگی خدا، باعث رشد و تعالی شخص پوینده راه میگردد. دعا و مناجاتی سازنده و باعث رشد است که دارای پیشینه تفکر، اندیشه و سپس ایمان و عرفان باشد؛ در طول تاریخ خوارج بسیار دعا و مناجات میکردند به طوری که پیشانیهایشان از اثر سجده همانند زانوی شتر شده بود، اما به چه عاقبتی دچار شدند؟ در برابر امام خود ایستادند و به جنگ و منازعه پرداختند و عاقبت به قعر جهنم سقوط کردند؛ تعقل و اندیشه همراه با ایمان و عرفان و آنگاه دعا و مناجات باعث شکل گیری نور در قلب و جاری شدن حکمت بر زبان میشود. الهی کمک کن در راه درست قدم برداریم و بتوانیم نشانههای بی شمارت را درست ببینیم؛ چه با چشم سر، چه با چشم دل.
زنون حکیم، مردی را بر ساحل دریا اندوهگین دید که بر دنیا غم میخورد؟ حکیم به او گفت: بر دنیا غم مخور، اگر در نهایت توانگری در کشتی بودی و کشتی ات در دریا شکسته بود و در حال غرق شدن بودی، آیا نهایت آرزوی تو این نبودکه نجات یابی به قیمت از دست دادن تمام داراییات؟ گفت: آری، پس به او گفت: اگر بر دنیا فرمانروایی داشتی و همه افراد پیرامونت قصد کشتن تو را داشتند آیا آرزوی تو نجات یافتن از دست آنان نبود حتی به بهای از دست دادن هر آنچه داری؟ گفت: آری، گفت اکنون گمان بر تو همان توانگر هستی و اینک همان پادشاه که ثروت و قدرت را از دست داده ای ولی جانت را به سلامت حفظ کرده ای. مرد به سخن او آرام گرفت.
عوامل شادی آفرین
در بعضی خانوادهها افرادی هستند که به محض اینکه به مال میرسند چنان مغرور میشوند که دیگران را از یاد میبرند شادی در نظر آنان معنایش را عوض میکند. تحقیر و مسخره کردن دیگران میشود بهانهای برای شادی و یا حتی به بهانه عروسی و اینکه یک شب هزار شب نمیشه گناه را برای خود مباح میکنند. اسلام دین شادی وحلاوت و نشاط است، اما شادی آمیخته با فساد را تجویز نمیکند و برای مسلمانان سبکسری، هرزگی و توهین را به بهانه شادی روا نمیدارد. در سایه دین است که شادی واقعی بهدست خواهد آمد .در این سطور به ارائه برخی توصیهها در خصوص این مطلب خواهیم پرداخت:1. یکی از عمده ترین راههای خوشبختی در زندگی رضایت و خشنودی به قضا و قدر الهی است. آن چنان که حضرت علی (ع) میفرماید: اگر به مقدرات الهی راضی شدید زندگی شما شیرین و گوارا میشود. (غررالحکم ج 3 ص 66) و یا در جایی دیگر امام صادق (ع) میفرماید: «نشاط و شادی در پرتو راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست میآید و اندوه و غم در شک و ناخشنودی به مقدرات الهی حاصل میشود.»2. کمکردن وابستگیها به دنیا و آرزوهای دور و دراز در رسیدن به مظاهر دنیا و بهطور کلی زهد و قانع بودن است. زیرا هر چه وابستگی انسان به مظاهر دنیا و مال و منال و لذّتهای گذرا بیشتر باشد، غم و افسردگی بیشتری را به دنبال خواهدداشت.3. انسان سعادتمند انسانی است که بر قدرت لایزال الهی توکل دارد.4. برنامه ریزی مناسب به اعضای خانواده این فرصت را میدهد که در هر شرایطی از زندگی لذت ببرند و با تغییر شرایط سختیها را به نفع خود تغییر دهند.5. داشتن تفکر مثبت در زندگی و خوشبینی معقول رمز خوشبختی در زندگی است. منفینگرها همیشه نیمه خالی لیوان را میبینند. چنین افرادی عینک بدبینی به چشمان خود دارند، اشتباهات کوچک را بزرگ میشمارند، از کاه کوه میسازند و بدین صورت زندگی را در کام خود و دیگران تلخ میکنند. اما مثبت نگرها همیشه نیمه پر لیوان را میبینند خطاها و لغزشهای دیگران را نادیده میگیرند و با دید مثبت و منطقی با آنها برخورد میکنند. این قبیل انسانها زندگی را نشاط انگیز میکنند و در سایه شادی و نشاط است که افراد خانواده و حتی جامعه رشد میکنند و به شکوفایی میرسند.6.مهربانیها و اظهار محبتهای کوچک بسیار اهمیت دارند و خانواده را به کانونی گرم و صمیمیو با طراوت تبدیل میکنند. وقتی شوهر از سرکار برمیگردد و وارد خانه میشود همسرش به گرمیاز او استقبال میکند و به او سلام میکند. خسته نباشید میگوید و بلافاصله یک استکان چای جلوی او میگذارد. شوهر بدون درنگ با داشتن تبسمیبر لب از همسرش تشکر و قدردانی میکند و مثلا میگوید: از این که چنین همسری دارم خدا را شکر میکنم و به خود میبالم .بدین صورت است که بذر شادی و نشاط در محیط خانه کاشته میشود. و چه نیکو گفت امام علی (ع) : « در همه حال با همسرت مدارا کن و با او معاشرت نیکو داشته باش تا زندگی ات گوارا و با نشاط باشد.»7.بسیاری از مشکلات و ناراحتیهایی که در جریان ارتباط با دیگران به وجود میآید ریشه در انتظارات متعارض و مبهم از وظایف و هدفها دارد. انتظارات نامشخص و مبهم سبب عدم درک و تفاهم مشترک و از میان رفتن اعتماد و نهایتا جوی حاکی از سوتفاهم، شک و تردید و نگرانی در خانواده میگردد.8. یکی دیگر از عوامل ایجاد شادی و نشاط در خانواده گشاده رویی است زیرا خوش رویی کینهها را میزداید، انسانها را به همدیگر نزدیک میکند، دلها را به هم پیوند میدهد، جو حاکم بر خانواده را شاداب و با طراوت میکند، ارتباط عمیق و عاطفی را سبب میشود و موجب تداوم و استواری محبت و دوستی در زندگی میشود. 9. انتقاد منصفانه از عملکرد یکدیگر در محیط یک خانواده صمیمیمورد پذیرش قرار گرفته و موجب تعالی آن خانواده در ابعاد مختلف خواهد شد. لیکن انتقاد غرض ورزانه بالاخص آنکه به طور مستقیم و مداوم نیز باشد تبدیل و تعبیر به عیب جویی شده و زمینهساز اختلافات و منازعات خانوادگی میگردد.10. یکی دیگر از عوامل شادیآفرین در زندگی انسان تفریح است. روح انسان به تفریح نیاز دارد. بهطوری که تفریحات سالم از بهترین شادیها و لذتهای سالم و نشاطآور انسان است.خداوند در قرآن کریم به سیاحت و سفر امر فرمودهاست تا انسان هم از سرنوشت و سرگذشت گذشتگان آگاهی یابد و عبرت گیرد و هم از زیبایی طبیعت بهره ببرد و شادمان شود.اگر به تک تک احکام الهی توجه شود نه تنها خانوادهها که افراد جامعه، طعم شادی واقعی را خواهند چشید.
لینک خبر : http://armandaily.ir/?News_Id=91767
«دحو الارض» روزی که زمین از کعبه دامن گسترانید
خبرگزاری فارس: به فرموده امیرالمؤمنین(ع) نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنجم ذی القعده بود و برای آن اعمالی چون «روزه»، «نماز» و «شبزندهداری» توصیه شده است.
خبرگزاری فارس: «دحو الارض» روزی که زمین از کعبه دامن گسترانید
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، «دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذیالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخشهایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم کم به شکل یک چهارم خشکیهای امروزی درآمد.
مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود.
«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کردهاند، منظور از «دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود، این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند.
از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود، بعدها بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و درهها گستردند، اندک اندک زمینهایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان، کشت و زرع پدید آمد، مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نامگذاری میشود.
از امیرالمومنین علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.»
به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»، به همین واقعه اشاره دارد، گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ دادهاند که اهمیت آن را دو چندان کرده است؛ از جمله:
- میلاد حضرت ابراهیم علی نبینا وآله وعلیهالسلام
- میلاد حضرت عیسی مسیح علیهالسلام
- خروج رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها و نیز تمامی همسران پیامبر(ص) نیز ایشان را همراهی میکردند.
- در روایتی نیز آمده است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجهالشریف در همین روز قیام خواهد کرد.
اعمال شب و روز دحو الارض
*روزه: یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است، در روایتی روزهاش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است، هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت به سر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود، از برای روزهدار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند، این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر شده، از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است.
* نماز: نمازی که در کتب شیعه قمیین روایت شده است، آن دو رکعت است، در وقت چاشت در هر رکعت بعد از «حمد»، پنج مرتبه «توحید» و «الشمس» بخواند و بعد از سلام نماز بخواند «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»، پس دعا کند و بخواند «یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ» .
*دعا: خواندن این دعا است که شیخ در «مصباح» فرموده، خواندن آن مستحب است:
«اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».
انتهای پیام/ک
1. مردان و زنان شبیه یکدیگر میشوند در پوشش و آرایش
2. مردان و زنان لباس تنگ و بدن نما میپوشند
3. خونریزی بین مردم عادی میشود
4.شعار دین کهنه می شود
5. به افراد بد دهان احترام می گذارند
6. امر به معروف را نهی و ترک می کنند و می گویند به تو چه ربطی دارد
7. در امور دین و خدا از مال کم هم دریغ می کنند و خرج نمی کنند
8. فاسق و منافق عزیز می شوند
9. آلات موسیقی در مساجد و روی قبرها نواخته می شود
10. صف های نماز جماعت مردم نشانه نفاق می شود
11. قرآن را سبک می شمارند و نمی شناسند مگر با صدای آواز و عنا
12. مردم از عالمان دین فرار میکنند
13. مردم بی دین می شوند و از دنیا می روند
14. افراد نادان زمام امور را به دست می گیرند
15 . صله رحم از بین می رود و جایش را به قطع رحم می دهد
16. افراد فاجر و فاسد زیاد میشوند
17. بازارها به هم نزدیک می شوند یعنی بازار تجارت و کسب کاذب می شوند
18. تار و تنبور و نی را نیکو میشمارند و آلات موسیقی همه جا ظاهر می شوند
19. فقرا آخرت خود را به دنیا می فروشند
20. مردم برای رئیس شدن حرص می زنند و طمع دارند
21. اطاعت بی چون و چرای مردان از همسران زیاد می شوند
22.پدرو مادر را لعن و نفرین می کنند
23. خیانت در مال شرکاءفراوان و عادی می شود (کلاهبرداری)
24. پرده حیا از زنان برداشته می شود
25. سکته و مرگ ناگهانی زیاد می شود
26. دین مردم درهم و دینار می شود و خدای مردم شکمشان
2. آشنایان در وقت نیاز همدیگر را نمیشناسند
28. مردم غذاهای خوب می خورند و جامه های زیبا و فاخر می پوشند و با آن فخر می فروشند
29. مردان با طلای حرام و ابریشم حرام خود را زینت می کنند
30. کودکان نسبت به بزرگترها و والدین بی حیا و بی ادب می شوند
31. عالمان به حرفشان عمل نمی کنند
32. مساجدرا نقاشی می کنند ظاهر مساجد آبادولی از نظرهدایت و ارشاد ویران است
33. عیب کالا را پنهان می کنند
34. سوار شدن زنان بر روی زین ها (اعم از حیوان و غیر آن مثل ماشین . موتور و......)
35. سبک شمردن زنا و هر رابطه دختر و پسر و زن و مرد نا محرم عادی می شود
36. اسلام غریب میشود و از اسلام فقط نامی باقی می ماند
37. امر به معروف را زشت می شمارند و همه در ترکش مساوی اند
38. خرج کردن زیاد برای دنیاشان و دریغ از خرج کردن برای آخرت
39. مومنین در این زمان غمگین و حقیر و ذلیل می شوند
40. نماز را سبک شمرده و به جماعت نمی خوانند
41. موذن برای اذن گفتن پول می گیرند
42. قرآن مهجور و متروک می شود فقها و عالمان به قرآن اندک
43. برکت از مال و جان مردم گرفته می شوند (جوانمرگ می شوند)
44. افراد مورد اعتماد و امین کم می شوند
45. مال حلال کم می شوند
46. کم فروشی عادی می شود
47. ازدواج مرد با مرد و زن با زن صورت میگیرد و عادی می شود
48. فساد عمومی می شود
49. بیت المال وسیله شخصی می شود
50. مسکرات و نوشیدنی های حرام حلال می شوند
51. زکات مال ترک می شوند همانند خمس آن
52. صاحبان مال و ثروت بزرگ شمرده می شوند
53. مردم قبور شعراءرا محل عبادت قرار می دهند
54. هیچ چیز بهتر از دروغ در آن زمان نمی باشد
55. زبان راستگو و صادق کم است
56. مردم فرقه فرقه شده و از اهل نفاق تقلید می کنند
57. موسیقی مطرب رواج می یابد و معمول می شود وکسی آن را نهی نمی کند
58. مردم شرب خمرو می خوارگی می کنند
59. زنان فرزندان رقاصه و آوازه خوان تربیت می کنند
60. طلاق زیاد می شود
61. صورت مردم انسانی اما دلهایشان شیطانی است
62. حرف حق را تکذیب می کنند
63. در عروسی ها هر کاری بخواهند می کنند از گناه . فساد . ساز. آواز و......
64. از مردم جدا شوی تو را غیبت می کنند
65. بالا رفتن قیمت ها در آن زمان عادی می شود
66. شنیدن آیات قرآن سنگین می شود
منبع: کتاب الملاحم و الفتن و الغیبه نعمانی